سفر نامه کیمیا به شمال 22 شهریور تا 30 شهریور
ناتل کنار یک جایی درست مثل دریا کناره به همون قشنگی و تجهیزی که از طرف بانک بابای کیمیا بهشون تخفیف میدن.(بابای کیمیا کارمند بانک ملته)یک محوطه درختکاری شده و قشنگ پایین سوییت هاش داره و یک دروازه هم به دریا.و اما این که این ناتل کنار کجا هست باید بگم بین بابلسر و شهر نور.
22 شهریور:
تا چمدون ها و وسایل دیگه رو تو ماشین بذارند و اماده بشند ساعت میشه 11 و نیم ظهر .راه میوفتن به طرف شمال تو راه کیمیا یکم میخوابه.خلاصه شب میرسند به بهشهر و میرن به اپارتمان یکی از اشناها.شب همون جا میخوابن .
گرگان
الان عکس ندارم ولی حتما تا چند روز دیگه عکساشم میذارم.
23 شهریور:
صبح که بیدار میشند مامان کیمیا بعد از صبونه دور و بر رو مرتب میکنه و یکم هم با کیمیا پایین اپارتمان ها قدم میزنه و حلزون پیدا میکنن و کیمیا میکنه تو شیشه اون بد بخت هارو.خلاصه ساعت 11-12 راه میوفتن.ظهر میرسن ناتل کنار ناهار رو همون جا میخورن.بعد هم استراحت میکنن. وقتی خستگیشون گرفته شد میرن تو محوطه ی پایین و قدم میزنن و کیمیا تاب سرسره بازی میکنه.شب هم تلویزیون نگاه یکنن و بعد هم لالا.....
24 شهریور:
صبح بعد از صبونه پیاده روی و گل چینی.
تا ظهر که برگشتن به سوییتشون تو محوطهش بودن.بعد از ناهار واسه شون میوه میارن و کیمیا باهاشون شکل درست میکنه .یکمی استراحت میکنن.ساعتای 5 کیمیا اصرار میکنه که منو ببرین پایین سرسره بازی بکنم. مامانشم که میبینه این خانم خانمه کوتاه بیا نیس میبرش پایین.بعد از بازی میرن دریا و کیمیا شلوارشو در میاره با بلوز میره تو اب.قبل از تاریک شدن هوا میرن سوییتشون.تلویزیون نگاه میکنن و شام میخورن و اخر سر هم میخوابند.
25 شهریور:
صبح میرن دریا.بعد هم تو محوطه میگردن تا ظهر.بعد از ناهار میرن کنسرت و ساعتای 5 و 6 میان پیش ما.ماهم اومده بودیم فریدون کنار و سوییت روبروی دریا اجاره کرده بودیم.وقتی اومدن چیپس خوردیم و توپ بازی کردیم و یک ذره پاهامون رو کردیم تو اب.بعد رفتیم سوییت ما.بازی کردیم یک عالمه.شام خوردیم و سریال نگاه کردیم.بعد هم تو اتاق رفتیم و بابای من و بابای کیمیا رفتن بیرون.اهنگ گذاشتیم و کیمیا رقصید.بعد هم رو بالکن نشستیم.ساعت 11 هم برگشتن ناتل.
فقط عکس امروز رو دارم چون تو گوشی خودم بود.
خودم و کیمیا
کیمیا و عمه ملیحه
من کیمیا یاسمن
تو سوییت ما
26 شهریور:
صبح بعد از صبونه قدم زنی دوباره.بعد هم کیمیا با مایو تو دریا.
ظهر بعد از ناهار باز میوه میارن و کیمیا میخوره.بعد از ظهر هم تو سوییت میمونن و میخوابن تلویزیون نگاه میکنن و رو بالکن میشینن.خلاصه شب هم میرن شام میخورن و میخوابن.
27شهریور:
صبح بعد از صبونه میرن پایین سوییت ها و و قدم میزنن.بعد هم با ماشین میرن بابلسر رو دور میزنن.موقع ناهار میرسن ناتل. بعد از ناهار استراحت میکنند و بعد هم میرن دریا.بعد از شام هم می خوابن.
28 شهریور:
بعد از صبونه میرن تو محوطه بس که بزرگه تموم شدنی نیست.یه سر هم جای سرسره هاش میرن که کیمیا یک دلی لز عزا در یاره.ناهار میخورن و میوه میارن و کیمیا به جای خوردن باهاشون بازی میکنه.عصر میرن دریا واسه بار اخر.چون فردا میخوان راه بیوفتن به طرف مشهد.بعد از دریا میرن شام میخورن و بعد هم تلویزیون نگاه میکنن و میخوابن.
29 شهریور:
امروز زود تر بیدار میشن.وسایل رو جمع میکنن و راه میوفتن.وسطای راه تو بابا امان و جنگل گلستان توقف میکنن واسه استراحت و ناهار خوردن.
خلاصه شب میرسن گرگان یک اتاق تو هتل میگیرن و میخوابن.
30 شهریور:
صبح راه میوفتن.صبونه رو تو ماشین میخورن و تا ظهر هم میرسن مشهد.
واقعا هیچ جا خونه ود ادم نمیشه. ولی خیلییییییییییییییییییی خوش گذشت.