این روزا و حال و هوای مدرسه ای
اینروزا دیگه عادت کردی به مدرسه البته هر چندکه پارسالم میرفتی پیش دبستانی و یک ذره عادت کرده بودی به محیط و اشنایی داشتی،اما چون امسال فضا جدیده و بچه ها هم جدیدن اوایلش یکم غریبی میکردی یک روزم بهم گفتی که یکی از بچه ها زدتت و گریه کردی.
اسم دوست صمیمیت هدیه (که اول صداش میکردی کادو خخخخ) هست و البته چند نفر دیگه که الان حضور ذهن ندارم و اسم مبصر تون هم ماریاست.معلمتم خانم فاضل هست .
تا الان بهتون آا-ب و د رو یاد دادن که خیلی هم خوش خطی و معلموت بهت گفته که تو خوشخط ترین شاگرد کلاسی و تو هم گفتی بابام هم خوش خطه بابابزرگم هم خوشخطه منم از اونا یاد گرفتم. که البته راست میگفتی هم بابات خوشخطه و هم بابایی.
توی جشن قران تون بهتون یک کلاه شالگردن و دستکش بنفش جایزه دادن که خیلی هم قشنگه.خلاصه که اینروزا سعی میکنی با حروفی که بهتون یاد دادن کلمات رو بخونی و تونستی کلمه ریاضی رو روی کتاب من بخونی البته ض رو من کمکت کردم.و چند تا حرف دیگه هم خودت بلدی مثل ک و م و س و بابا آب داد و مامان و منم چند تا از قصه های حروف الفبا رو برای یادگیری بهتر برات تعریف کردم که خیلی خوشت اومد.
خلاصه که بگم به عنوان یک کلاس اولی خیلی عالی هستی و منم خیلی دوستت دارم