تهران-هستی و رهام
عید امسال ما رفتیم بابلسر با مامانی و لی متاسفانه کیمیا شون نتوانستند بیان. بعد از بابلسر هم رفتیم تهران و دوباره رهام جون رو دیدیم .همین طور هم هستی رو مامان رهام دختر خاله ی بابای کیمیاست و بابای هستی پسر خاله ی بابای کیمیا. هستی خیلی نمک داشت.کپی کامبیز دیر بازه.میگفت: تبلت من قربه (گربه) بازی داره و مثلا مو هامو برق گرفته. بعد هم هی دستاشو میشست و میگفت من وسواس دارم.
رهم تپلی هم که هی برای خودش راه میرفت و حر فای نامفهوم میزد مثل:اسپش بد کشییییی .یکبار هم همه سوار ماشین بودیم و داشتیم میرفتیم دریاچه مصنوعی که یکدفعه گفت:ماما کیه؟ این تنها حرف معنا دارش بود.و منم همش اون لپ های تپل و نازشو مبوسیدم و میخوردم.
رهام:
تصویری از لپ های رهام به سختی ازش عکس گرفتم پون معنی عکس رو نمی فهمه و ثابت واینمیسته
این جا هم بالش کردیم تو بلوزش
هستی:
کامبیز دیر باز درجه یک
این جا هم مرضیه جون یعنی مامان رهام هستی رو بغل کرده و رهام حسودیش شده