کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

هلو

تهران-هستی و رهام

1393/3/26 11:10
نویسنده : نیلوفر
309 بازدید
اشتراک گذاری

عید امسال ما رفتیم بابلسر با مامانی و لی متاسفانه  کیمیا شون نتوانستند بیان. بعد از بابلسر هم رفتیم تهران و دوباره رهام جون رو دیدیم .همین طور هم هستی رو مامان رهام دختر خاله ی بابای کیمیاست و بابای هستی پسر خاله ی بابای کیمیا. هستی خیلی نمک داشت.کپی کامبیز دیر بازه.میگفت: تبلت من قربه (گربه) بازی داره و مثلا مو هامو برق گرفته.محبتمحبت  بعد هم هی دستاشو میشست و میگفت من وسواس دارمخنده.

رهم تپلی هم که هی برای خودش راه میرفت و حر فای نامفهوم میزد مثل:اسپش بد کشییییی .یکبار هم همه سوار ماشین بودیم و داشتیم میرفتیم دریاچه مصنوعی که یکدفعه گفت:ماما کیه؟ این تنها حرف معنا دارش بود.و منم همش اون لپ های تپل و نازشو مبوسیدم و میخوردمبوسبوس.

رهام:

تصویری از لپ های رهام به سختی ازش عکس گرفتم پون معنی عکس رو نمی فهمه و ثابت واینمیسته

 

 

 

  این جا هم بالش کردیم تو بلوزش

 

هستی:

کامبیز دیر باز درجه یک

 

 

 

این جا هم مرضیه جون یعنی مامان رهام هستی رو بغل کرده و رهام حسودیش شده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هلو می باشد