دیگه اون نی نی دو روز پیش نیستی
روز به روز که میگذره خانم تر و عاقل تر میشی.عین یه غنچه باز و باز تر میشی .دیگه اون نی نی 2 روز پیش نیستی.خیلی بزرگتر شدی.قدت وزنت.همه چیت.
اون روز با مامانت رفتی تا برای پیش دبستانی ثبت نام کنی.وقتی تو به دنیا اومدی من فقط چند ماه از الان تو بزرگتر بودم میخواستم برم کلاس اول اون موقع ها فکر میکردم خیلی بزرگ شدم و تو هیچ وقت اندازه من نمیشی.اما حالا ماشالله میبینم که درست همسن اون موقع های من شدی ولی مطمئنم اگه یه نی نی دیگه بیاد تو بهش حسودی میکنی و دوستش نداری اما من با تمام وجود تو رو دوست داشتم و وقتی نوشتن یاد گرفتم برات وبلاگ درست کردم.
خیلی فکر اقتصادی قوی داری .چند روز پیش بابات داشت میرفت شرکت پدیده تا برای مامانت سهام بخره.تو هم پریدی گفتی بابا النگو منم رو بفروش و برای منم سهام بخر البته خیلی وقت پیش برات خریده بودن ولی بیشتر میخواستی الانم 180 تا سهم توی پدیده داری.
a b c d رو حفظی و تو خونه راه میری و برای خودت میخونی.بعد میگی دیدی درست خوندم از پرجنتون (شبکه پرشین تون) یاد گرفتم.
اون روز با هم رفته بودیم پارک برام یک کاردستی درست کرده بودی.خیلی خلاقانه و هنری بود.توشم یک کارت بود که با دست خط خودت برام حروف الفبا انگلیسی رو نوشته بودی.مامانت میگفت دو روزه که داری اینو برای من درست میکنی.
به قول خودت کارای هنری زیاد درست میکنی. از مامانت یاد گرفتی .اخه مامانت سنگ نمک خونتون رو شکل یک صدف خییییییییییلی خوشگل درست کرده بود و برای تو هم چند تا دستبند درست کرده بود که عین بازاری ها شده بودند.تو هم هر وقت نگینی یا چیزی پیدا میکنی یا دستبندهات پاره میشن سریع میگی میخوام با اینا کارای هنری بکنم.
خلاصه هر روز زرنگ تر و خوردنی تر میشی و منم که از همیشه بیشتر دوستت دارم.