کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

هلو

10 مهر 94 تولد 56 سالگی مامانی

این چند وقته خوردیم به ترایک تولدها.امروز تولد مامانی که البته اصلش چند روز قبله اگر اشتباه نکنم 6 مهر.انشاالله همیشه سایشون بالای سرمون باشه و از همینجا تولدش رو تبریک میگم.البته شمع رو اشتباهی 60 گرفتیم که باید 56 می بوده. خلاصه که کلی هم عکس گرفتیم و توی گروه تلگرام برای فامیلا فرستادیم و حسابی خوش گذشت. ...
29 مهر 1394

تولد نیلوفر (خودم)

تولد من 29 شهریوره اما چون وسط هفته اس جمعه اش یعنی3 مهر توی ویلامون گرفتم.که خیلی هم خوب بود و خوش گذشت.حالا بریم سراغ عکسا: خودم کادو ها : 400 تومان پول و یک شلوار خوشگل مشکی و یک دسته گل خلاصه که خیلی خوش گذشت و جای همتون هم خالی بود                    ...
29 مهر 1394

جشن شکوفه ها و کلاس اول

جغله کوچولو بالاخره تو هم مدرسه ای شدی و این هم از جشن شکوفه ها در مدرسه حاتمی.بابات این عکسا رو تو تلگرام فرستاد که خیلی فندقی شدی با این لباسا .توی مدرسه ات هم تزیین خیلی خوشگلی کرده بودن .البته عکسا خیلی بیشتر از ایناهاست اما فعلا تو کامپیوتر ندارمشون. کیمی جون امیدوارم که با موفقیت پیش بری و همیشه معلم هات تا خود دانشگاه ازت راضی باشند . کیفیت عکسا یکم پایینه چون اینا رو از روی صفحه گوشی مامانم گرفتم. راستی یک چیز بامزه برام تعریف میکنی که وقتی بچه ها نقاشیای خوشگلت رو دیدن زنگ تفریح ها سر میزت صف میکشیدن تا براشون نقاشی بکشی و تو هم دونه به دونه براشون از اون نقاشی های نازت میکشیدی. زنگ نقاشیتون هم معلمت نق...
19 مهر 1394

1 ماهه اخر تابستون با روالی جدید

ببخشید یکم دیر پست گذاشتم اخه سرم شلوغ بود.متاسفانه دست مامانت شب روز پزشک از ارنج تا مچ به طور وحشتناکی با ابجوش سوخت  واسه همین تو و مامانت و بابات اومدی خونه مامانی برای یک مدت و از اون طرف هم که مامان من هم یک عملی کرده بود و دستش درد میکرد و اون هم خونه مامانی بود و البته ما هم یعنی من و یاسمن هم خونه مامانی بودیم منم که مدرسه ام از 1 شهریور تا 11 شهریور واسمون کلاس گذاشته بود و صبحا میرفتم مدرسه و بعد از مدرسه کلی با هم بازی میکردیم .و یک چیز جالب تو این مدت که من مدرسه بودم تو و یاسمن با هم بودین و برات اهنگ تکون بده رو میذاشت و حسابی میرقصیدی و خلاصه این طور چیزا و بعد از چند روز اعلام کردی که از یاسمن خوشت اومده و قبلا به نظرت...
5 مهر 1394

لباس فرم و لوازم تحریر مدرسه

جغله جون دیگه امسال داری میری کلاس اول و این روزا دارین کارای مدرسه تو انجام میدی و اماده کلاس اول رفتن میشی.یک روز عصر هم با مامانت رفتی لباسای فرمت رو گرفتی که خیلی بهت میاد و خوشگلن بعد هم ازت چندتا عکس گرفتیم و توی گروه تلگرام گذاشتیم و همه کلی قربون صدقه ات رفتن                                                               و ...
28 شهريور 1394

چتری

+ ی = چتری خیلی وقت بود که میخواستیم چتریهات رو کوتاه کنیم یک روز عمه طیبه چتری هات رو برات کوتاه کرد و کلی قیافه ات تغییر کرد و نازتر شدی  انگار یک ادم دیگه شدی و اخلاقت هم بعد از کوتاه کردن موهات عوض شد و خیلی جغله تر و شیطون تر شدی.   ...
23 شهريور 1394

آخرین پست مردادی

عزیزم این اخرین پستی بود که مربوط به مرداد ماه میشه و انشالله پست بعدی شهریوره. اینجا دعوتی یکی از فامیلاست و اومدیم رستوران پ.ن: این لباست هم سوغاتی استانبول هست.                                          ...
23 شهريور 1394

سوغاتی ها از استانبول

عمه طیبه با بغلی از سوغاتی های خوشگل به سلامتی برگشتند و حالا من میخوام  عکسشونو بذارم.البته سوغاتی های شما خیلی بیشتر از اینهاست اما من از همشون عکس نگرفتم اما در پست های بعدی وقتی پوشیدیشون زیرشون مینویسم که اینم سوغاتی از استانبول هست. تیشرت و شلوار تنت و تل گل 2تا انگشتر و البته کلی چیز دیگه دست عمه طیبه درد نکنه که این همه چیزای خوشگل اورده البته واسه هر نفر کلی چیزای خوشگل اورده.انشاالله به شادی استفاده بشند. ...
23 شهريور 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هلو می باشد