کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

هلو

15 اذر 93

1393/10/10 11:40
نویسنده : نیلوفر
213 بازدید
اشتراک گذاری

امروز نشسته بودم تو اشپزخونه پشت میز ناهار خوری و مشقامو مینوشتم. دیدم مامانم برگشته و همراهشم..............کیمیا خانومه.بله این خانوم خانوما امروز حسابی منو از درس انداخت.من داشتم مشقامو مینوشتم کیمیا هم هی میگفت نیلوفر پس کی باهام بازی میکنی؟خلاصه منم دیگه مشقام تموم شد و تو این فاصله پیکاسو خانومم دفتر نقاشی منو پراز اثار ارزشمند هنری کرد.واقعا نقاشی های قشنگی میکشه.استعداد خوبی تو نقاشی داره فدای اون پرنسس خانومایی که خلق میکنهزیبا خلاصه بعد از نقاشی عروسک بازی کردیم و بعد از اون هم دوباره نقاشی اما این بار با ابرنگ.که البته یک اشتباه محض از جانب من بود.چون کیمیا که عاشق کار با ابرنگه دیگه ول کن نبود و این طور بود که ابرنگ منو که تازه دیروز واسه مدرسه ام خریده بودم به ته رسوند و البته به هزار مشقت و تقلا از دستش گرفتمشاکی.خلاصه شب شده بود ما شام و بعد هم دسر شکلاتی نوش جان کردیم.خلاصه بعد از یکمی بازی دیگه کیمیا با مامانش رفت خونه.

      

                               کلا شب خوبی بود و خوش گذشت

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هلو می باشد