کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

هلو

عکس ممنوع

1393/11/21 17:50
نویسنده : نیلوفر
172 بازدید
اشتراک گذاری

اگه این روزا میبینین که دیگه پست جدید نمیذارم علتش اینه که بانو کیمیا تازگیا تا دوربین یا گوشی رو دستم میبینه داد میزنه:بازم عکس؟بعد هم الفراررررررررر

اما امروز دیدم که به خاطر لجبازی این خانوم خانوما که نمیشه مطلب جدید نذاشت.منم گفتم پستام فعلا بدون عکس باشه تا بعد ببینم میشه کیمیا رو راضی کرد یانه؟

البته الان دقیق تاریخ روزها یادم نیست چون همیشه وقتی پست میذاشتم تاریخش رو از رو اطلاعات عکس میفهمیدم و حالام که عکسی در کار نیست.حالا خاطرات و کارهای این دخمل بلا رو کلی عرض میکنم.

از بد غذاییت بگم کیمیا جون.ماشالله میبینم بقیه بچه ها تپلین و شما عین مداد میمونی خنده ام میگیره و جالبه با همون یکذره سر سوزنی سیر میشی که هیچ بسیار پر انرژی هستی و یه لحظه هم اروم نمیشینی.

از طرف مهدتم میبرنتون اردو.سینما ,شهر بازی و...

و خیلی هم بهتون خوش میگذره.هر روز تو مهدت چیزای جدید یاد میگیری و برنامه ها و جشن های با مزه دارین و تو سالن اجتماعات مهد هم گاهی اوقات نمایش دارین که خیلی هم با نمکه.

شکلک جدا کننده متن متحرک

تازگیا معتاد کامپیوتر و موبایل شدی.و به اونا بیشتر از من اهمیت میدیغمگین.همیشه در حال بازی کردن با این دو میبینمت.و جدا بشو هم نیستی.همشه با حرکات زیرکانه گوشی رو از دست (اغلب اوقات عمو مهدی چون کلکسیون بازی ها درون گوشیش هست و علاوه بر اون خیلی دوست داره و بهت میده)صاحبش در میاری و وقتی که موفق شدی دیگه جدا نمیشی و تا اخر شب مشغول بازی میشی.

علاوه بر همه ی این ها یک خصلت خوبی که داری اینه که خیلی مهربونی و وقتی میبینی یک نفر داره کار میکنه میری و زود بهش کمک میکنی.حتی کارایی مثل شکستن قند.چند روز پیش مامانی داشت کله قند رو خرد میکرد که شمام برای اینکه مامانی خسته نشه کمکش کردی و قند شکستی.هرچند که مامانی نمیخواست این کارو بکنی.چون هم واست سخته و زورت کمه و هم سر تا پات برف نرمه قند مینشینه.

و اما بارز ترین عادتت چلچلی بودنته.یادمه از همون اول که بلد نبودی حرف بزنی و به زبون نی نی گونه چیزهای مبهم میگفتی تا همین الان که پشت تلفن از کارتونی که دیدی و ناهاری که خوردی و چیزهای جدیدی که خریدی اسمان و ریسمان میبافی و قربون اون چرب زبونیت همین طوری میگی و نفسم بینش نمیکشی.اما نمیدونم چرا وقتی یک غریبه میبینی که اومده انگاری اقا موشه زبونت رو میخوره و ساکت میشی وقتی هم که حرف میزنی خیلی خجالت میکشی.

اما هر مدلی که باشی همه دوست داریممحبت

پسندها (3)

نظرات (1)

آیسان
24 بهمن 93 8:29
سلام دوست عزیز ... از وبلاگ زیبای شما دیدن کردم ، خسته نباشید ... خوشحال میشم به من هم سر بزنید ... منتظر حضور و نظرات مکتوب شما هستم ... سپاس ... من لینکتون کردم دوست داشتید منم لینک کنید
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هلو می باشد