2 فروردین
عسلم امروز روز دوم عیده و ما هم همه داریم میریم خونه مامانی تا اول عیدی کنار هم باشیم و راستی مرضیه جون و رهام کوچولو (دختر خاله بابای کیمیا و پسرش)از تهران اومدن پیش ما و ایام عید کنار ما هستند.وقتی که رسیدیم بارون عیدی ها به سرمون ریخت و 200 تومن با یک سکه عیدی جمع کردی.
رهام هم که 2 سالش بود و 1 سال از عید سال 93 ما رو ندیده بود احساس غریبی میکرد ولی شما با شیرین کاریات دلشو به دست اوردی و خیلی زود باهات دوست شد.خیلی هم با نمک بود و دلت میخواست درسته قورتش بدی.
یکمی نقاشی کشیدیم و رهامم نقاشی کشید و با منم دوست شد.به هرحال کوچیکه دیگه احساس غریبی میکنه.
کیمیا و رهام
هوه!کچل شدم تا این عکسا رو گرفتم یه دقیقه اروم نمیگرفت تا ازش یه عکس درست و حسابی بندازم
اینجا رهام داره از من عکس میگیره منم از اون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی