شنبه 28 تیر 93
امروز هوا فوقالعاده عالیه باد های خنک میاد و کلا یکمی سرد تر شده ساعتای 7 و 8 شب کیمیاشون و عمه طیبه و عمه ملیحه (خودمون) رفتیم ویلای عمه ملیحه تو طرقبه روبروی رود خونه.اون جا که خیلی خنک تر از شهر هم هست.خلاصه بعد از شام با کیمیا کلی بازی کردم.
لب حوض هم پر از گل های خوشگل بود.
کیمیا هم هی به به و چه چه میکرد.بعد پرسید این جا مال خودتونه؟گفتم اره گفت پس اون خونتون چی؟
ساعت 9 هوا انقد خنک شد که کیمیا مجبور شد روی تاپ استین حلقه ایش این بلوز رو بپوشه اگه دقت کنید یک یقه صورتی پر رنگ از زیر بلوزش میبینید.کیمیا با خودش 2 تا بادکنک هم اورده بود میگفت یکیش مال تو کدوم رو دوست داری؟
البته ویلای ما هنوز کاملا اماده نشده هنوز کابینت و نرده هاش مونده ولی حیاطش امادس و ما هر وقت میریم رو تراسش میشینیم.
تو ساختمونش طبقه اول
بعد هم یک عالمه عکس گرفتیم.
بعد رفتیم رو بالکن طبقه سوم جای اتاق خواب ها هوا اون جا سردتر هم بوذ و باد میومد.کلی اون جا گفتیم و خنیدیم و کیمیا هم کلی از اتاق ها و مخصوصا از اتاق من خوشش اومد.
ساعت 11 و نیم بود که وسایلمون رو جمع کردیم و برگشتیم .