6 شهریور عروسی
امروز عروسی پسر عمه بابای کیمیاس.ساعت 7و نیم حاضر شدیم ولی خیلییییییییییییییییی منتظر کیمیاشون موندیم که اونام بیان با هم بریم.اخه بابای کیمیا جایی بوده و تا بذه خونه و حاضر بشه کلی طول کشید.خلاصه کیمیاشون نیومدن و مامانی ادرس باغسرا رو براشون اس ام اس کرد.خلاصه رسیدیم.ولی یکمی دیر شده بود.کیمیاشونم رفتن دنبال عمه طیبه و 10 دقیقه بعد ما رسیدن.
اینجا داماد اومده بود و داشت با عروس میرقصید کیمیا هم بالای میز نشسته بود تا بهتر ببینه.
اینجا کیمیا با من عکس گرفته بود.
هر چی به کیمیا گفتیم برو برقص گفت دوست دارم ولی خجالت میکشم من بدون تو هیچ جا نمیرم نیلوفر.حالا منم که از همه خجالتی تر.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی