کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

هلو

جشن شکوفه ها و کلاس اول

جغله کوچولو بالاخره تو هم مدرسه ای شدی و این هم از جشن شکوفه ها در مدرسه حاتمی.بابات این عکسا رو تو تلگرام فرستاد که خیلی فندقی شدی با این لباسا .توی مدرسه ات هم تزیین خیلی خوشگلی کرده بودن .البته عکسا خیلی بیشتر از ایناهاست اما فعلا تو کامپیوتر ندارمشون. کیمی جون امیدوارم که با موفقیت پیش بری و همیشه معلم هات تا خود دانشگاه ازت راضی باشند . کیفیت عکسا یکم پایینه چون اینا رو از روی صفحه گوشی مامانم گرفتم. راستی یک چیز بامزه برام تعریف میکنی که وقتی بچه ها نقاشیای خوشگلت رو دیدن زنگ تفریح ها سر میزت صف میکشیدن تا براشون نقاشی بکشی و تو هم دونه به دونه براشون از اون نقاشی های نازت میکشیدی. زنگ نقاشیتون هم معلمت نق...
19 مهر 1394

1 ماهه اخر تابستون با روالی جدید

ببخشید یکم دیر پست گذاشتم اخه سرم شلوغ بود.متاسفانه دست مامانت شب روز پزشک از ارنج تا مچ به طور وحشتناکی با ابجوش سوخت  واسه همین تو و مامانت و بابات اومدی خونه مامانی برای یک مدت و از اون طرف هم که مامان من هم یک عملی کرده بود و دستش درد میکرد و اون هم خونه مامانی بود و البته ما هم یعنی من و یاسمن هم خونه مامانی بودیم منم که مدرسه ام از 1 شهریور تا 11 شهریور واسمون کلاس گذاشته بود و صبحا میرفتم مدرسه و بعد از مدرسه کلی با هم بازی میکردیم .و یک چیز جالب تو این مدت که من مدرسه بودم تو و یاسمن با هم بودین و برات اهنگ تکون بده رو میذاشت و حسابی میرقصیدی و خلاصه این طور چیزا و بعد از چند روز اعلام کردی که از یاسمن خوشت اومده و قبلا به نظرت...
5 مهر 1394

لباس فرم و لوازم تحریر مدرسه

جغله جون دیگه امسال داری میری کلاس اول و این روزا دارین کارای مدرسه تو انجام میدی و اماده کلاس اول رفتن میشی.یک روز عصر هم با مامانت رفتی لباسای فرمت رو گرفتی که خیلی بهت میاد و خوشگلن بعد هم ازت چندتا عکس گرفتیم و توی گروه تلگرام گذاشتیم و همه کلی قربون صدقه ات رفتن                                                               و ...
28 شهريور 1394

چتری

+ ی = چتری خیلی وقت بود که میخواستیم چتریهات رو کوتاه کنیم یک روز عمه طیبه چتری هات رو برات کوتاه کرد و کلی قیافه ات تغییر کرد و نازتر شدی  انگار یک ادم دیگه شدی و اخلاقت هم بعد از کوتاه کردن موهات عوض شد و خیلی جغله تر و شیطون تر شدی.   ...
23 شهريور 1394

آخرین پست مردادی

عزیزم این اخرین پستی بود که مربوط به مرداد ماه میشه و انشالله پست بعدی شهریوره. اینجا دعوتی یکی از فامیلاست و اومدیم رستوران پ.ن: این لباست هم سوغاتی استانبول هست.                                          ...
23 شهريور 1394

سوغاتی ها از استانبول

عمه طیبه با بغلی از سوغاتی های خوشگل به سلامتی برگشتند و حالا من میخوام  عکسشونو بذارم.البته سوغاتی های شما خیلی بیشتر از اینهاست اما من از همشون عکس نگرفتم اما در پست های بعدی وقتی پوشیدیشون زیرشون مینویسم که اینم سوغاتی از استانبول هست. تیشرت و شلوار تنت و تل گل 2تا انگشتر و البته کلی چیز دیگه دست عمه طیبه درد نکنه که این همه چیزای خوشگل اورده البته واسه هر نفر کلی چیزای خوشگل اورده.انشاالله به شادی استفاده بشند. ...
23 شهريور 1394

زنگ زدن به تخته .......اولیا شلخته

دخمل دایی کوچولو و نازم امسال داری میری کلاس اول و انشاالله سواد یاد میگیری و یه پا دانشمند میشی واسه خودت و از اونجا که زرنگی مطمئنم که شاگد اول میشی و معلم هات ازت راضی ان.البته با اینکه هنوز مدرسه نمیری عمه ملیحه برات یکسری چیزا رو سر مشق داد و نوشتی که خیلی هم خوش خط بودند فکر کنم از من خوش خط تر بشی در اینده . صفحه پشتشم اعداد و حروف انگلیسی بود که باور نمیکردم کار خودت باشه امیدوارم در هر مقطعی که هستی موفق باشی و معلم هات ازت راضی باشتد گلم                               ...
4 شهريور 1394

آثار هنری پیکاسو کوچولو

قند عسلم گفته بودم که تو پست بعد نقاشی های خوشگلت رو میذارم تا اگه یکوقت دفتر نقاشیت پاره شد یا هر چیز دیگه نقاشی های ارزشمندت گم نشن.واقعا وقتی داشتی نقاشیاتو نشونم میدادی دهنم 1 متر باز شده بود از تعجب البته  منم نقاشیم خیلی خوب بود وقتی بچه بودم و الانم خوبه ولی نقاشیات نسبت به چند ماه پیش پیشرفت کرده بود و واقعا ناز هستن و البته خلاقانه. مثل اینکه استعداد نقاشی نسل به نسل ارث رسیده به ما چون نقاشی های مامانم و بابای تو هم خیلی خوبن.البته همش همینا نیستن اینا از نصف نقاشیهات هم کمترند اما حافظه گوشیم پر بود و فقط از  همینا تونستم عکس بگیرم جون من بدن اون مرد رو نگاه کنید خخخخخخخخ انگر...
28 مرداد 1394

16 و 17 مرداد

عزیزم امروز شما مامانی و یکی از دختر عمه من اومده بودید ویلامون واسه ناهار و بعد از ناهار با ریحانه جون دختر دختر عمه من که یکسال ازت بزرگتره بازی کردی تو حیاط و بعد پو بازی کردید خلاصه حسابی عمل تخلیه انرژی صورت گرفت. داری ازم عکس میگیری امروز بادهم زیاد میومد بعدش هم طبقه بالا که یکسری کارای برقکاری بود و خاک و گچ ریخته بود رو دسته جمعی تمیز کردیم و یک تیکه از زمین هم شما با اصرار و خواهش تمیز کردی دخمل کوچولوی زحمتکش بعدش هم برای رفع خستگی با اهنگ تکون بده ارش رقصیدی ضب هم من با شما اومدم خونتون و شب موندم و کلی برات قصه گفتم و نقاشیاتو نشونم د...
27 مرداد 1394

12 مرداد عروسی

امشب عروسی پسر عموی بابات هست گلم.مطلب خاصی برای گفتن ندارم فقط بگم که این اولین عروسی بود که بهت خوش نگذشت و تنها دلیلش هم این بود که همه بچه ها بادکنک داشتند و شما هرکاری کردی بهت ندادند و برای همین ناراحت شدی با اینکه بارها دیدم تو کمدت 3-4 تا بادکنک باد نشده و 1-2 تا بادکنک بادشده داری اما حتی به اونا نگاه هم نمیکنی ولی اگه دست یه بچه دیگه ببینی شما هم میخوای داشته باشی.خخخخخ خب کلا شب خوبی بود و کنار هم بودیم و کلی باهات بازی کردم و خوش گذروندیم مبارکشون باشه ایشاا...                        ...
27 مرداد 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هلو می باشد