6 و 7 فروردین
6 فروردین امشب هم مهمونی ماست یعنی عمه ملیحه.ما هم ویلامون گرفتیم.و زندایی هم خیلی زحمت کشیدن و یک کوفته تبریزی محشر درست کردند واسه مون.کلا اشپزی های زندایی حرف نداره.البته شما یه ذره دیر اومدی و نتونستم ازت عکس بگیرم اما تو این فاصله کلی با رهام کوچولو بازی کردم. 7 فروردین دیشب ما و عمه طیبه ویلا خوابیدیم و شما هم موندی با ما ولی مامان و بابات رفتن.شب خنکی بود.صبح که بیدار شدیم یک بارون بهاری قشنگی میومد که بیا و ببین!بعد از صرف صبحونه من و شما لباس های گرم پوشیدیم و رفتیم تو حیاط با یک چتر.شر شر بارون میبارید رو چتر و صدای گوشنوازی ایجاد میکرد.عالی بود!یکمی قدم زدیم و با قطره های بارون بازی کردیم و بعد هم برگشتیم ت...
نویسنده :
نیلوفر
17:04